مارکت چیست ؟

با سلامی مجدد خدمت شما دوستان عزیز.

یکی از اهداف ما اینست که نتورک مارکتینگ را در دنیای امروز بسنجیم بدین ترتیب باید ابتدا مارکت را در دنیای امروز بررسی کنیم بدین منظور در این پست ها مقدماتی را در این باره مطرح میکنیم و به مرور این پست ها را تکمیل میکنیم. در ادامه مطلب بیشتر مارکت و مارکتینگ را معرفی میکنیم.

بیایم به یک پرسش همین ابتدا پاسخ دهیم ، مارکت چیست؟ از نظر علمی و دقیق مارکت جاییست که یک تبادل بین دو نفر یا گروه انجام میشود. مارکتینگ هم علم شناخت مارکت است. در حال حاضر این تعریف جامع ترین و بی ایراد ترین تعریفیست که از مارکت و مارکتینگ وجود دارد. حال کمی درباره مارکت صحبت میکنیم تا پایه های بحثمان محکم شود. تمرکر مارکت روی تبادل است درواقع شما وقتی تجارت یا داد و ستد انجام داده اید که چیزی داده باشید و چیزی گرفته باشید (مثلا در یک شغل نتورک مارکتینگ شما زمان میگذارید ، انرژی میگذارید و تا مدتی زیاد فقط و فقط و فقط ! علم و تجربه و آگاهی بدست می آورید. پس شما داد و ستد در مارکت انجام داده اید و یک نکته انحرافی ! اگر وارد نتورک مارکتینگ شدید ولی در مقابل زمانتان چیزی نگرفتید - که منظور هم پول ، هم تجربه و هم شخصیت و ... است - سریعا کار را ترک کنید زیرا شما مناسب برای اینکار نیستید یا لا اقل هنوز نیستید.) . مورد دیگر در محصول مورد داد و ستد است. در این زمینه شاید بشود گفت بحث کاملا روشن است هر چیزی که میدهید یا میگیرید محصول شماست. و مورد دیگر دو گروه است که به آن ها معمولا خریدار و فروشنده میگوییم.

حال که مارکت را شناختیم باید به انواع مارکت بپردازیم : نوع اول که بسیار عادیست مارکت محصول محور یا همان product-based است. در این بازار ها مشتری وارد مغازه ، شرکت یا محل کار شما میشود از شما کالا یا خدمت را دریافت میکند ، پول میدهد و میرود. به همین سادگی و به همین قدمت! اما در دنیای امروز شیوه معاملات عوض شده است. نوع دوم مارکت مطرح شده است : مشتری محور یا همان costumer-based است. در این نوع بازار مشتری وارد فروشگاه نمیشود حتی گاهی اوقات فروشگاه را برای او میبریم یا به طور معمول ما مشتری را وارد مارکت میکنیم بدین ترتیب سعی میکنیم تا بفهمیم مشتری چه چیزی میخواهد و ما آن را به او بدهیم. کار ما تنها فروختن محصول نیست. راضی کردن و ایجاد حس وفاداری در مشتری هم هست. مثال زیر شاید یکی از بهترین مثال در زمینه مارکت ها مشتری محور باشد :

یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند (Everything under a roof) در ایالت کالیفرنیا می رود .

مدیر فروشگاه به او می گوید :
 یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم می گیریم. 

در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟

پسر پاسخ داد که یک مشتری .

مدیر با تعجب گفت: تنها یک مشتری ...؟! بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند .

حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟

پسر گفت: 134,999.50 دلار ....

مدیر تقریبا فریاد کشید : 134,999.50 دلار .....؟!

مگه چی فروختی ؟

پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. یعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟ گفت : خلیج پشتی .

من هم گفتم : پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم .

بعد پرسیدم: ماشین تان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک .

پس منهم یک بلیزر 4WD  به او پیشنهاد دادم که او هم خرید .

مدیر با تعجب پرسید : او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی ؟

پسر به آرامی گفت :

نه ، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم : بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم شاید سردردت بهتر شد ...!

منبع داستان : پندآموز